8 اکتبر, 2016
کارکرد محتوا، انتقال اطلاعاتی است که شاید مشتری (از این پس، مخاطب) به خودی خود بدانها کمتر توجه کند. در سطح دوم، با استفاده از ابزار محتوا می توان مثلاً به مخاطب در مورد جامعۀ افرادی که از یک برند خاص استفاده می کنند اطلاع رسانی کرد. طبیعتاً، اگر این جامعه، همراستا با مؤلفه های «خودانگاره» (Self-image) و «انعکاس بیرونی» (Reflection) از منشور هویت برند باشند، به جا افتادن برند در ذهن مشتری کمک خواهد کرد.
لایک3
6 اکتبر, 2016
در مورد عماد، کفۀ تراوز به سمت «قانون» سنگینتره. حوزۀ اخلاق با حوزۀ قانون تفاوت داره. عمل قانونی لزوماً مبتنی بر اخلاق نیست و عمل غیر اخلاقی هم لزوماً غیر قانونی نیست. در «فروشنده»، از همان ابتدای فیلم به شکل های مختلف به حریم خصوصی یک شهروند تجاوز میشه که قاعدتاً و طبق عرف دنیای پیشرفته باید قابل پیگرد قانونی باشه. اما در همۀ آنها عماد تقریباً سکوت می کنه.
لایک2
3 اکتبر, 2016
تأثیر فیلم «فروشنده» بر جامعه در واداشتن به فکر کردن به مقولۀ «حریم خصوصی» به عنوان یکی از مهمترین مؤلفه های توسعه، از ساعت ها سخنرانی و مصاحبۀ تلویزیونی و تحلیل های جامعه شناختی بیشتر است. یکی از دلایل این تفاوت به نظرم در جادوی داستان گویی (storytelling) نهفته باشد که از زمان سعدی و مولانا رواج داشته و آنها هم به عنوان نخبه های جامعه، تلاش می کردند اندرز را در قالب قصه و حکایت ارائه کنند.
لایک2
1 اکتبر, 2016
یکی از نکات منفی ماندن در سطح اول این است که ویژگیهای عملکردی، عموماً به عنوان حداقل های مورد انتظار مصرف کننده از محصول بوده و تأکید بر داشتن آنها هنری برای برند به حساب نمی آید. به این ویژگی ها در ادبیات برندسازی، نقاط اشتراک یا points of parity (POP) گفته می شود. یعنی نقاطی که برای اینکه وارد فاز مقایسه با دیگر برندها در فرایند خرید مصرف کننده بشوید «باید» آنها را داشته باشید و داشتن آنها مایۀ مزیت نیست.
لایک2
26 سپتامبر, 2016
صنعت فرهنگی عبارت از مجموعۀ کسب و کارهایی است که در کار تولید محصولات فرهنگی هستند. پس در ترکیب این دو اصطلاح (صنعت و فرهنگ) دو هدف باید نهفته باشد. یکی تولید ارزش اقتصادی و کسب سود و دیگری عرضۀ فرهنگ یک جامعه. اما چگونه می توان این دو هدف را با هم جمع کرد؟ آیا جامعه ای توانسته این کار را با موفقیت انجام دهد؟ آیا تمایل به یکی از این اهداف، تحقق دیگری را تحت شعاع قرار نمی دهد؟ اساساً آیا از فرهنگ و محصول فرهنگی می توان کسب درآمد کرد؟
لایک1
17 سپتامبر, 2016
امروز، محتوا، از هر نوعی که باشد، متن، عکس، نقاشی، ویدیو، انیمیشن یا اینفوگرافیک، یک ابزار بازاریابی هم هست و مثل همۀ انواع ابزارهای بازاریابی، برای استفادۀ کارآمد و اثربخش از آن باید «استراتژی» داشت. استراتژی محتوا در محیط بازاریابی امروز، دوشادوش استراتژی برند، استراتژی تبلیغات، استراتژی محصول و... اهمیت داشته و قابل چشم پوشی نیست.
لایک3
14 سپتامبر, 2016
به نظرم بزرگترین خدمتی که یک انسان می تونه به فرزندش داشته باشه این هست که از کودکی اون رو به «خواندن» و «نوشتن» عادت بده. چرا که از آن دسته مهارت هایی هستند که فارغ از اینکه چه مسیری را برای زندگی انتخاب کنی، مطمئناً جایی به درد خواهند خورد. ساده ترین نفعش همان است که بیشتر مشاوران و روانشناسان توصیه می کنند: «اگر تفکرات خود را روی کاغذ بیاورید ذهنتان نظم می گیرد». وقتی به نوشتن عادت کرده باشی، از کودکی با ذهنی منظم بزرگ می شوی و همین نظم ذهنی، تأثیر قابل توجهی بر کیفیت تصمیم گیری ها و قضاوت ها خواهد داشت. نتیجۀ اخلاقی اینکه به فرزندان خود علاوه بر تیراندازی و شنا، خواندن و نوشتن هم بیاموزید!
لایک3