قالب وردپرس
صنعت محتوا، استراتژی محتوا
17 سپتامبر, 2016
برندسازی و استراتژی محتوا – قسمت اول
1 اکتبر, 2016

نسبت فرهنگ با صنعت

صنعت فرهنگی عبارت از مجموعۀ کسب و کارهایی است که در کار تولید محصولات فرهنگی هستند. پس در ترکیب این دو اصطلاح (صنعت و فرهنگ) دو هدف باید نهفته باشد. یکی تولید ارزش اقتصادی و کسب سود و دیگری عرضۀ فرهنگ یک جامعه. اما چگونه می توان این دو هدف را با هم جمع کرد؟ آیا جامعه ای توانسته این کار را با موفقیت انجام دهد؟ آیا تمایل به یکی از این اهداف، تحقق دیگری را تحت شعاع قرار نمی دهد؟ اساساً آیا از فرهنگ و محصول فرهنگی می توان کسب درآمد کرد؟

یکی از موضوعاتی که از سالها قبل در میان صحبت های کارشناسان و سیاستگذاران و منتقدان زیاد شنیده می شود، بحث نفوذ فرهنگی، تسلط فرهنگ بیگانه، فراموش شدن ارزش های فرهنگی ملی و دغدغه هایی از این جنس است که اصطلاحات مختلفی هم از قبیل «تهاجم فرهنگی» و «شبیخون فرهنگی» در راستای همان صحبت ها خلق شد و مدام مورد استفاده قرار گرفت.

شاید تصور کنیم که این دغدغه ها فقط در ذهن تصمیم سازهای ایرانی بوده و اگر خیلی سختگیر باشیم ممکن است آن را به تئوری توطئه هم ارتباط بدهیم. اما واقعیت این است خیلی از کشورهای دیگر هم این دغدغه ها را داشتند و نکتۀ جالبتر این هست که طرف مقابل آنها هم عموماً امریکا بوده. یعنی اینکه سیاست گذارها آمدند و دیدند که شکل و شمایل جامعه کم کم  از حالت سنتی و همیشگی در حال خارج شدن و شبیه شدن به شکل و شمایل غربی (!) است. منظور از «غرب» هم همان امریکاست و حال آنکه خیلی از کشورهای غربی دیگر مثل فرانسه و کانادا هم در مقابل نفوذ فرهنگ امریکایی نگران شده اند. برجسته ترین کشور نگران هم ژاپن بود که شاید بتوان گفت به لحاظ اقدام واکنشی، از همه موفق تر بود اما اینکه جلوی نفوذ را توانست بگیرد یا خیر، محل بحث است. (دربارۀ تجربۀ ژاپن، خصوصاً در صنعت انیمیشن، بعداً بیشتر می نویسم)

بحث موردنظر من در این نوشته و احتمالاً سایر نوشته های مرتبط با موضوع صنعت فرهنگی، همین توفیق در اقدام واکنشی است. جلوگیری از نفوذ می تواند به تبع این توفیق، حاصل بشود یا نشود چرا که تنها عامل اثرگذار بر نفوذ، توفیق صنعت فرهنگی نیست. اما توفیق صنعت فرهنگی از جنبۀ اقتصادی و حضور در بازار، به شدت حائز اهمیت است.

موضوع بحث صنعت فرهنگی را می توان استفاده از محتوای فرهنگی برای ایجاد ارزش اقتصادی تعریف کرد. فرهنگ، بر اساس تعریف عمومی، عبارت از شیوۀ زندگی و خصوصاً رسوم و باورهای گروهی از مردم در یک دورۀ زمانی است. درک و شناخت این مفاهیم در مورد یک گروه خاص مستلزم این است که سالها در میان این گروه و در همان دورۀ زمانی زندگی کنیم که این امر عموماً به دلیل محدودیت های زمانی و مکانی برای افراد امکانپذیر نیست.

راه دیگر، در معرض بروندادهای این گروهها قرار گرفتن است. به عنوان مثال، فرهنگ مردم دوران هخامنشی از روی آثار به جا مانده از آنها (ابزارها، سنگ نگاره ها، کتیبه ها و…) شناخته می شود. در زمان حاضر نیز فرهنگ مردمان کشورهای مختلف از روی بروندادهایی نظیر عکس، فیلم، نقاشی، مجسمه، طرح لباس و مانند اینها شناخته می شود. مهمترین تفاوت این روش شناخت با روش اصلی «زندگی در میان جامعه»، در دقت آن است و این اختلاف در دقت، از اختلاف در امکان دخالت صاحبان فرهنگ در عرضۀ برونداد ناشی می شود. بدین معنی که زندگی جاری مردم یک جامعه کمتر می تواند نمایشی و خلاف واقع باشد تا بروندادهای دست ساز آنها.

این بروندادها را می توان «محصولات فرهنگی» نامید.

محصولاتی از قبیل کتاب، نشریات، موسیقی، فیلم، برنامۀ تلویزیونی، هنرهای نمایشی و هر بروندادی که ارائه دهندۀ مؤلفه های فرهنگی باشد را می توان به عنوان محصولات فرهنگی به حساب آورد. لذا اگر جامعه ای، به هر دلیل، در صدد شناساندن فرهنگ خود به سایر جوامع باشد، یا بخواهد فرهنگ جامعه ای را تحت تأثیر قرار دهد (همان نفوذ) ناگزیر است که گذرش به دباغ خانۀ تولید محصولات فرهنگی بیفتد.

اما، تولید این محصولات با کیفیتی که اهداف بالا را بخواهد محقق کند، نیازمند دانش، فناوری (ابزار) و نیروی انسانی خلاق می باشد.

اما صنعت فرهنگی چیست؟ فرهنگ چه ارتباطی به صنعت دارد؟

وقتی اصطلاح صنعت فرهنگی را به کار می بریم در واقع به یکی از انواع صنعت اشاره کرده ایم و برای شناخت صنعت فرهنگی، باید منظور از صنعت را نیز بدانیم. البته که صنعت اصطلاحی آشناست و بر اساس تعریف لغتنامه ای، صنعت به طور کلی عبارت از مجموعۀ «کسب و کارها»یی است که در کار «تولید» در یک حوزۀ خاص هستند. اختصاص امر تولید به کسب و کارها (در اینجا کسب و کار در ترجمۀ Enterprise به کار رفته) بدین معناست که با عنایت به هدف غایی یک کسب و کار که همانا کسب سود است، کار تولید در یک صنعت لزوماً باید منجر به کسب سود و تولید ارزش اقتصادی (Economic Value) گردد.

با این تعاریف، صنعت فرهنگی عبارت از مجموعۀ کسب و کارهایی است که در کار تولید محصولات فرهنگی هستند. پس در ترکیب این دو اصطلاح (صنعت و فرهنگ) دو هدف باید نهفته باشد. یکی تولید ارزش اقتصادی و کسب سود و دیگری عرضۀ فرهنگ یک جامعه. اما چگونه می توان این دو هدف را با هم جمع کرد؟ آیا جامعه ای توانسته این کار را با موفقیت انجام دهد؟ آیا تمایل به یکی از این اهداف، تحقق دیگری را تحت شعاع قرار نمی دهد؟ اساساً آیا از فرهنگ و محصول فرهنگی می توان کسب درآمد کرد؟

سعی می کنم در مطالب بعدی بیشتر به پاسخ این سؤالات بپردازم.

محمد اسدی
محمد اسدی
تحلیل‌گر کسب‌وکار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *