«پوست در بازی» یا skin in the game عنوان کتابی است از نسیم طالب، نویسندۀ کتاب قوی سیاه.
عنوان «پوست در بازی» در فارسی غریب است. اما اصطلاح skin in the game در زبان انگلیسی به معنای این است که وقتی در مقام تصمیمگیری قرار میگیریم، از مزایا و مضرات احتمالی تصمیم به یک میزان متأثر شویم.
در سادهترین تعریف، اگر من یک پیمانکار ساختمانسازی هستم و بعد از تحویل یک خانه هیچ مسئولیتی در قبال استحکام یا ایمنی آن ندارم، پوست در بازی ندارم.
به همین ترتیب اگر من رئیس شعبۀ یک بانک هستم و برای بالا بردن بیلان کاری خودم در دوران مسئولیتم، بی محابا و بدون اعتبارسنجی، به مشتریان تسهیلات میدهم و پاداش عملکرد میگیرم، وقتی بعد از رفتن من از آن شعبه این تسهیلات یکییکی معوق شده و شعبه را دچار زیان میکنند و من هیچ مسئولیتی در قبال این زیانها ندارم، پوست در بازی ندارم.
روشن است که باعث میشود مدیر با دقت بیشتری تصمیم بگیرد. باعث میشود مدیر وقتی میخواهد برای سازمان هزینهای بتراشد، بابت ریال به ریال آن به فکر بازگشت باشد.
پوست در بازی در تصمیمات شخصی هم اهمیت دارد. مثلاً در بورس، از روز اول سرمایهگذار یاد میگیرد که بازار ریسک دارد. اگر سود کند، مال خودش است و اگر ضرر هم کند از جیب خودش رفته.
این باعث میشود اولاً افراد بر اساس خُلق ریسکپذیر یا ریسکگریزشان وارد بورس شوند (یا نشوند) و ثانیاً تلاش جمعی در جهت سرمایهگذاری علمیِ مبتنی بر مدیریت ریسک، کلیت بازار را بهبود بدهد.
حالا وقتی یک رئیس جمهور به هر دلیلی مردم را ترغیب به ورود به بورس میکند، ناخواسته (یا خواسته) این سیگنال غلط را به آنها میدهد که در بازیِ بورس «پوست در بازی» نداریم. لذا فرد بی اطلاع از بازی تصور میکند اگر سود کند نوش جانش است اما اگر زیان کند، دولت موظف است زیانش را جبران کند.
کافیست مسئول بعدی پوپولیستتر از مسئول قبلی باشد. در این صورت زیان افراد را از جیب همۀ مردم جبران خواهد کرد.
چندین سال پیش، مدیران یک سری مؤسسۀ اعتباری که امروز اثری از تابلوهایشان نیست، تصور کردند که در بازی بانکداری کشور «پوست در بازی» وجود ندارد (شاید تصور درستی داشتند). لذا پولهای مردم را سپردهگیری کردند و وعدۀ نرخ بهرههای ۳۰ درصد و ۳۵ درصد و بعضاً ۴۰ درصدی دادند.
ورق اقتصاد برگشت و این نرخها خاطره شدند. اما تعهدات مؤسسات به مشتریانِ طمعکارِ ریسکگریز پابرجا بود.
از مدیری که «پوست در بازی» نداشت هم خبری نبود. لذا تقاص طمع این مشتریان را همۀ مردم با تحمل تورم پس دادند.
میبینید؟ گاهی اصطلاحی ظاهراً حتی در زبان فارسی وجود ندارد. اما در عمق مناسبات ما ریشه دوانده. مثل حروف ناخوانا که نوشته میشوند ولی خوانده نمیشوند.
کتاب «پوست در بازی» را سعید رمضانی و هادی بهمنی ترجمه کردهاند. سایت کتاب