رفتارهای ما از عادتهای ما سرچشمه میگیرند. من تا زمانی که عادت نکنم به ورزش کردن، نمیتوانم بگویم «ورزش میکنم» یا اهل ورزش کردن هستم. خیلی از ما تصمیم گرفتهایم که از فردا (یا از شنبه) هر شب به پیادهروی برویم، شبی ۳۰ صفحه کتاب بخوانیم، زبان تمرین کنیم، سیگار نکشیم، تلویزیون نبینیم، اینستاگرام نرویم و انجام یا کنار گذاشتن خیلی عادتهای مثبت و منفی دیگر. اما هر بار به دلیلی زیر قولمان زدهایم و تمام.
تمام؟ واقعاً؟
واقعیت این است که قضیه همین جا تمام نمیشود. این بدقولی ما به خودمان ظاهراً به اندازۀ بدقولی به دیگران بحرانی نیست. اما در واقع اثرات منفی آن به مراتب بیشتر است. مهمترین اثر منفی بدقولی به خود، آسیب دیدن عزت نفس ماست. وقتی این بدقولیها تکرار میشود در بلندمدت تبدیل به آدمی میشویم با انبوهی از عادتهای بد و یا در بهترین حالت، احساس خلاء از فقدان انبوهی از عادات خوب.
آدمهایی را میبینیم که هر هفته دربارۀ آخرین کتابهایی که خواندهاند، آخرین سفرهایی که رفتهاند، آخرین رکوردهایی که در تمرینات ورزشی زدهاند و خیلی چیزهای دیگر صحبت میکنند و ما فقط حسرت میخوریم.
برای راضی کردن خودمان، فعالیتهایی که دوستشان داریم (یا شاید فکر میکنیم انجام آنها کلاس دارد) را موکول میکنیم به زمانی در آینده: از فردا، از شنبه، از ماه بعد، از اول سال بعد، بعد از کنکور، بعد از ازدواج به اتفاق همسر، بعد از خرید خانه، بعد از بازنشستگی و… (گاهی هم در ظاهر وانمود میکنیم که اهل انجامشان هستیم. اینستاگرام بهترین ابزار است برای این کار).
غافل از اینکه در آن آیندۀ مذکور هم که قرار است زمان ما آزاد شده باشد، همان کاری را میکنیم که امروز به آن «عادت» کردهایم.
با این حساب، هوشمندانهتر این نیست که «عادت کردن» به آن کار دلخواه را همین امروز در برنامهمان بگنجانیم؟
من همیشه از آن آدمهایی بودهام که شب آخرین روز سال جَوّ تغییر مرا میگرفت و شروع میکردم به تصمیمگیری برای انجام کارهایی در سال جدید. تقریباً در تمام این سیوچند سال هم این کار را کردهام و با تقریب خوبی میتوانم بگویم هیچکدام را هم انجام ندادهام.
یعنی سال که تحویل شده، از فردا شدهام همان که تا قبل از ملی شدن صنعت نفت بودم. یعنی همان محمد اسدی که به آن «عادت داشتم».
امسال اما تصمیم دیگری دارم. میخواهم فرایند تغییر را از پیش از پایان سال آغاز کنم. یعنی فرض کنم فردا اول نوروز است. تصمیم دارم از فردا چه کنم؟ کتاب بخوانم؟ ورزش کنم؟ زبان بخوانم؟ هرچه هست همین حالا تصمیمم را بگیرم. اما نه به صورت انفجاری و انقلابی. طوری که طوری نشود که مغزم خیال کند طوری شده!
اگر کتاب خواندن است، از فردا شبی یک صفحه میخوانم. به تدریج زیادش کنم تا همان شب سال نو برسد به مثلاً شبی ۳۰ صفحهای که آرزویش را داشتم. با این تفاوت که این بار با یک عادت جدید وارد سال نو میشوم نه با یک آرزوی جدید.
من تصمیم دارم سال ۱۴۰۱ را با عادتِ نوشتن آغاز کنم. تعریف عادتِ نوشتن هم یعنی ننوشتن برایم سخت باشد. برای این کار تصمیم دارم از امشب، به مدت چهل شب بنویسم. هر شب هرچقدر که بتوانم. نامش را هم میگذارم چالش «چلهنویسی». اگر این چالش را با موفقیت به انجام رساندم، عادت دیگری را هم به همین شکل تمرین میکنم. اما فعلاً هدفم این است که سال ۱۴۰۱ را با عادت نوشتن آغاز کنم.
1 دیدگاه
[…] چالش چلهنویسی یا در تدارک عادت جدید برای ۱۴۰۱ […]